English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
charisma U گیرایی
allure U گیرایی
magnetism U گیرایی
vibes U گیرایی
holding ground U گیرایی کف دریا
glitz U گیرایی فاهری
charism U گیرایی گیرش
She is a very captivating lady . U خانم بسیار گیرایی است
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
behavio U رفتار
behavior U رفتار
bad conduct U سو رفتار
conduct U رفتار
conducted U رفتار
exploit U : رفتار
exploiting U : رفتار
thews U رفتار
demarche U رفتار
demarch U رفتار
ergasia U رفتار
gest U رفتار
geste U رفتار
havings U رفتار
dealing U رفتار
treament U رفتار
comportment U رفتار
exploits U : رفتار
treatment U رفتار
haviour U رفتار
behaviuor U رفتار
behaviour U رفتار
demeanor U رفتار
demeanour U رفتار
conducting U رفتار
deportment U رفتار
comported U رفتار
gestured U رفتار
gesture U رفتار
comports U رفتار
action U رفتار
actions U رفتار
misconduct U رفتار بد
gesturing U رفتار
ethic U رفتار
comporting U رفتار
treatments U رفتار
conducts U رفتار
comport U رفتار
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
attitudes U روش و رفتار
social behavior U رفتار اجتماعی
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
elicited behavior U رفتار فراخوانده
demean U رفتار کردن
cruelty U سوء رفتار
demeaned U رفتار کردن
to demean oneself U رفتار کردن
stereotypy U رفتار قالبی
to deport oneself U رفتار کردن
target behavior U رفتار اماج
covert behavior U رفتار نااشکار
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
collective behavior U رفتار جمعی
implicit behavior U رفتار نااشکار
demeans U رفتار کردن
ethogram U شرح رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
treat U رفتار کردن
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
etiquette U روش رفتار
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
maternal behavior U رفتار مادری
maladdress U رفتار ناهنجار
illtreat U سوء رفتار
illtreatment U سوء رفتار
learned behavior U رفتار اموخته
treat U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن
regressive behavior U رفتار واپس رو
overt behavior U رفتار اشکار
expressive behavior U رفتار بیانگر
fal lal U رفتار فریفانه
treats U رفتار کردن با
propriety of behaviour U درستی رفتار
treats U رفتار کردن
treated U رفتار کردن با
incipient behavior U رفتار اغازین
brusqurie U خشونت در رفتار
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
immoral U زشت رفتار
behavior modification U تغییر رفتار
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
conducts U رفتار اخلاقی
fair shake <idiom> U رفتار درست
behavior rehearsal U تمرین رفتار
anancastia U رفتار وسواسی
behavior repertoire U خزانه رفتار
verbal behavior U رفتار کلامی
anankaslia U رفتار وسواسی
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
behavior therapy U رفتار درمانی
misconduct U سوء رفتار
affable <adj.> U خوش رفتار
anancasm U رفتار وسواسی
conducted U رفتار اخلاقی
attitude U روش و رفتار
conducting U رفتار اخلاقی
manner U رفتار ادب
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
automatic behavior U رفتار خودکار
frivolous U سبک رفتار
conduct U رفتار اخلاقی
macho U نرینه رفتار
brusque U خشن در رفتار
bearing U رفتار سلوک
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
mannish U دارای رفتار مردانه
stereotyped U دارای رفتار قالبی
well behaved U خوش رفتار با ادب
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
abidance U رفتار برطبق توافق
well-behaved U خوش رفتار با ادب
image response U رفتار فرکانس تصویر
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
baby U مانندکودک رفتار کردن
last word U بیان یا رفتار قاطع
Harsh ( rough) manners . U رفتار خشک وخشن
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
misbehavior U بدرفتاری سوء رفتار
iam a of such conduct U از این رفتار شرمنده ام
high frequency performance U رفتار فرکانس بالا
apopathetic behavior U رفتار گروه زاد
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
babies U مانندکودک رفتار کردن
butch U خشن و مرد رفتار
misbehaviour U بدرفتاری سوء رفتار
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
discriminated operant U رفتار عامل افتراقی
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
keep up appearances <idiom> U حفظ رفتار درست
paternity U رفتار پدرانه اصلیت
despotize U مستبدانه رفتار کردن
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
detour behavior U رفتار غیر مستقیم
consumer behaviour U رفتار مصرف کننده
contact behavior U رفتار تماس جویانه
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
correctional custudy U روش اصلاح رفتار
problem behavior U رفتار مشکل افرین
douceur U شیرینی وفرافت رفتار
purposive behavior U رفتار غایت نگر
levity U رفتار سبک لوسی
skulduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
skullduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
scenarios U طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb> U طبق سن خود رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
scenario U طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
duress U شدت رفتار خشن وتند
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
get along with someone <idiom> U رفتار خوب با کسی داشتن
punctilio U نکته دقیق در ایین رفتار
an empty gesture U رفتار [تعارف] خشک وخالی
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
common touch <idiom> U با همه رفتار مناسب داشتن
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
go ape <idiom> U از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
princeliness U رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
mannered U دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
make oneself at home <idiom> U مثل خونه خود رفتار کردن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
put someone in his or her place <idiom> U تنبیه شخص به علت حرف یا رفتار بد
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com